چرخه ساخت تئوری در تحقیقات مدیریت( قسمت 9)

مفاهیمی برای طراحی دوره های آموزشی

دانشکده های مدیریت به طور کلی از دو روش آموزش کلاسی استفاده می کنند: کلاس های مورد كاوي و کلاس های ادبیات پایه . اینها طبقه بندی تشریحی از پدیده هستند . تلاش برای ارزیابی اینکه چه روش آموزش با بهترین نتایج در ارتباط است، مملو از ناهنجاري است. ما حدس ميزنيم که يك طرح طبقه بندی متفاوتي بر اساس شرایط وجود دارد كه ممکن است یک پایه و اساس بهتری از یک تئوری برای طراحی دوره آموزشی ارائه دهد: این که آیا منظور استاد، استفاده از این دوره براي توسعه تئوری است یا برای کمک به دانشجویان برای تمرین استفاده از تئوری.

هنگامي كه طراحي يك دوره آموزشي در يك موضوع خاص است كه درباره آن هنوز تئوري هنجاري توليد نشده است، طراحي دوره اموزشي با توجه به قسمتهاي بالاي هرم تئوري ميتواند بسيار سازنده باشد.

به عنوان مثال در سال 1998 پرفسور كن بوون در دانشكده تجارت هاروارد تصميم گرفت دوره آموزشي را براي اداره كسب و كارهاي كوچك طراحي كند، زيرا بسياري از فارغ التحصيلان رشته MBA در پايان اينكار را انجام ميدادند. او سپس متوجه شده كه مطالب كمي درمورد چگونگي اداره با تكنولو‍‍ژي سطح پايين و رشد آهسته شركتها نوشته شده است. لذا او در ابتدا مجموعه اي از مورد هاي ساده اي را نوشت كه توضيح ميداد چگونه مديران بايد اين شركتها را اداره كنند. هدف هر كدام از موردهاي نوشته شده اين بود كه به استاد و دانشجويان براي درك كامل يك پديده كمك نمايند. پس از چند جلسه، پرفسور بوون متوقف شد و كلاسي را براي تعريف الگوها در يك پديده هماهنگ نمود- براي شروع طبقه بندي بر اساس نوع شركت، نوع مديريت و نوع مشكل. آنها سپس به بررسي ارتباط ميان اين نوع هاي مختلف، و نتايج مورد انتظار پرداختند.

شرايط دوم اين است كه در آن به خوبي نظريه هاي مربوط به تحقيق در يك زمينه مديريتي در حال حاضر وجود دارد.

در اين شرايط معماري قياسي دوره آموزشي ميتواند براي بهبود تئوري ها به اساتيد كمك كند. به عنوان مثال دوره هاي موردكاوي كلايتون كريستنسن، اگر به صورت قياسي طراحي شده باشد يك تجارت پايدار را مي سازد. براي هر كلاسي دانشجويان 2 سند را مطالعه ميكنند- شامل يك مقاله كه يك تئوري هنجاري در مورد يكي از ابعاد عمومي كار مديران را بيان كرده و يك موردكاوي در مورد شركتي كه با مشكلي كه مربوط به يك تئوري مي باشد، مواجه شده است.

در بحثهاي كلاسيك دانشجويان از طريق نگاه به جنبه هاي مختلف يك تئوري، مشاهده ميكنند كه به طور تاريخي چه شرايطي براي شركت اتفاق افتاده است. آنها همچنين از تئوري براي بحث در مورد عملكرد مديريت استفاده ميكنند كه منجر به نتايج مورد انتظار نميشود، با استفاده از شرايطي كه شركت در ان قرار دارد.

همانطور كه اين تجارب نشان ميدهند، دوگانگي بسياري كه بين تدريس و پژوهش مشاهده ميشود نياز به ايجاد اختلاف ندارد. استاداني به سادگي با اين روند در دوره آموزشي مشكل دارند. اما براي اعضاي هيئت علمي كه مايل به دنبال كردن فرآيند ساختن تئوري در آموزش هستند، اينكار ممكن است براي توسعه و آموزش دوره ها به عنوان دوره هاي پژوهش بهتر باشد. استادان ممكن است خود را در دو شرايط مختلف ببينند. يكي هنگامي كه در مورد يك تئوري هنوز همبستگي و اجماع وجود ندارد، كه معماري استقرايي مناسبي است. و يكي هم هنگامي كه تئوري سودمندي وجود دارد، كه يك معماري استقرايي ميتواند معني دار باشد.

با اين حال در هر دو شرايط، استاداني كه علاقه به ايجاد تئوري و كمك به دانشجويان براي يادگيري چگونگي استفاده از تئوري دارند، ميتوانند قدرت فكري دانشجويانشان را با هدايت آنها به سمت چرخش در بالا و پايين هرم ساختن تئوري و تئوري پردازي بيشتر كنند.