مهارتهاي پايان نامه نويسي

دانلود فرم ‍پروپوزال دانشگاهها

 

 iranresearches-telegram

محصولات ایران پژوهان را در فروشگاه ببینید
 

نگارش یافته توسط مدير محتواي ايران پژوهان مجموعه: علمي و پژوهشي
تعداد بازدید: 43570
چاپ

تعریف مفاهیم

مفاهیم بلوک­هایی هستند که ساختمان دانش به وسیلۀ آنها ساخته می­شود. یک مفهوم، یک کلمه (واژه) یا مجموعه­ای از کلمات است که معنایی از طریق آنها انتقال می­شود. مفهوم به طبقه­ای از محرک­ها که دارای وجوه مشترکی هستند اطلاق می­شود. مفهوم در حقیقت مبین انتخاب یک پدیدۀ معین است که با جزئیات خود طبقه یا گروهی را تشکیل می­دهند. به عبارت دیگر مفهوم واژه­ای است که از طریق تعمیم موارد جزئی انتزاع شده است و طبقه­ای را که بر کلیه موارد جزئی دلالت می­کند، تشکیل می­دهد. نمونه­هایی از مفاهیم عبارتند از: میز، دانشجو و وزن. کرلینجر (1986) معتقد است که مفهوم و ساخت دارای معنای مشابهی هستند (ساخت یک مفهوم است که به آن معنی داده شده است و تعمداً برای منظور خاصی ساخته شده است). با وجود این بین آنها تفاوت عمده­ای وجود دارد.

قابلیت اندازه­گیری مفاهیم متفاوت است. به عبارت دیگر، برخی از مفاهیم قابل اندازه­گیری هستند و برخی از آنها را نمی­توان اندازه گرفت. هنگامی که یک مفهوم بر اساس فعالیت­های حسی و به صورت تعمدی و با حداقل کوشش ساخته شود، واقعی یا ملموس یا تجربی[1] نامیده می­شود؛ مانند خانه، گریه، شخص و گفتگو. فرد، خانه یا شخصی را می­بیند و صدای گریه و گفتگویی را می­شنود. به عبارت دیگر چنانچه مفهومی قائم به یک شرایط زمانی و مکانی خاص باشد به آن واقعی یا تجربی گویند. اما همۀ مفاهیم این طور نیستند. مفاهیمی وجود دارند که از هر گونه شرایط زمانی و مکانی خاص مستقل هستند و به توصیف


موجودیت­های غیرقابل مشاهده می­پردازند. این­گونه مفاهیم را مجرد یا نظری[2] گویند، مانند وطن، عاطفه و ارتباط. بنابراین میزان انتزاعی بودن یک جمله یا یک عبارت به میزان انتزاعی بودن مفاهیم آن بستگی دارد. انتزاعی بودن، معانی متفاوتی دارد که در این جا فقط به یکی از آنها (استقلال زمانی و مکانی) اشاره شده است.

اولین مرحله در توسعه و گسترش دانش، تشخیص مفاهیم نظری و تجربی است. این تشخیص به این دلیل ضروری است که هر کدام از این دو دسته مفهوم، وظایف مختلفی در توسعه و گسترش دانش دارند. ابهام در گسترش دانش، ناشی از به کار بردن این مفاهیم به صورت غلط است. برخی از دانشمندان و محققان ترجیح می­دهند که مفهوم واقعی و ملموس را برای چیزهایی که مستقیماً قابل­مشاهده هستند به کار برند. مشکل اصلی در این­جا «مشاهدۀ مستقیم» است. هیچ مفهومی بدون فعالیت­های شناختی قابل­مشاهده نیست. به عنوان مثال کلمات روی این صفحه مستقیماً قابل­مشاهده نیستند و بدون کوشش یک چشم تربیت شده، بیننده فقط شکل­های سیاهی را روی کاغذ می­بیند. برای خواندن خطوط این صفحه بیننده باید حروف نوشته شده را یاد بگیرد و کوشش کند آنها را ترکیب کند تا مطالب نوشته شده را بفهمد.

به منظور اجتناب از این دشواری­ها، مفهومی را تجربی می­گویند که ماهیتاً مجرد باشد و مشاهده­کنندگان در وجود یا عدم وجود آن توافق داشته باشند. تعمیم­پذیری یک مفهوم غالباً به تعیین نوع مفهوم کمکی نمی­کند، زیرا هر مفهوم ممکن است دارای سطوح مختلفی از تعمیم­پذیری باشد.

مفاهیم نظری

زمانی که یک مفهوم نظری توضیح داده می­شود معنای آن روشن می­گردد و این از طریق مفاهیم نظری دیگر یا واژه­های مجرد صورت می­پذیرد. هویت یک مفهوم یا از طریق بیان ویژگی­های آن مشخص می­شود (نظیر طول، عرض، ارتفاع، زمان و مانند اینها)، یا از طریق بیان ساخت آن- مانند این که مفهوم از چه چیزی درست شده است یا چگونه به وجود آمده است- و یا از طریق قرار دادن عناصر و ترکیب آن با یکدیگر روشن می­گردد. به عنوان مثال می­توان مفهوم استعداد را از طریق آمادگی پاسخ­گویی به یک محرک توضیح داد. این مفهوم را نمی­توان به صورت مجرد توضیح داد بلکه باید آن را به شکل قائم به چیزی دیگر بیان کرد. به علاوه، استعداد دارای جهت است که می­تواند مثبت یا منفی باشد و میزانی دارد که از مکانی به مکان دیگر و از زمانی به زمان دیگر فرق می­کند.

تصمیم دربارۀ این که یک مفهوم نظری را به چه میزان باید توضیح داد، بستگی به آن دارد که توضیح­دهنده برای چه منظور و هدفی می­خواهد مفهوم را به کار برد. برای کسب ایده دربارۀ میزان و چگونگی توضیح یک مفهوم لازم است به توضیحات پیشین در مورد آن مفهوم مراجعه کرد. چنانچه توضیحات گذشته موافق ایدۀ توضیح­دهنده باشد او آن را می­پذیرد، و در صورتی که مفهوم موردنظر قبلاً توضیح داده نشده باشد یا توضیح مورد قبول دربارۀ آن وجود نداشته باشد، باید توضیح داده شده، مورد آزمون قرار گیرد. این عمل معمولاً از راه انتقاد و مراجعه به نظر دیگران انجام می­شود.

مفاهیم تجربی

مفاهیم یا جمله­های یکسان ممکن است برای افراد مختلف معانی متفاوتی داشته باشند. پژوهش، یک فرآیند ارتباطی است. پژوهشگر روش­های معینی را برای دریافت پدیده­ها به کار می­برد و سپس کوشش می­کند که یافته­های خود را به دیگران منتقل سازد. او برای ایجاد ارتباط یا انتقال، به زبان دقیق و معینی نیاز دارد، و از این­رو از مفاهیم دقیق و روشن استفاده می­کند. برداشت یکسان از مفاهیم، نیاز به تعریف آنها دارد. تعریف مفاهیم تجربی همانند توضیح مفاهیم نظری انجام می­شود. به این طریق که پژوهشگر به تعاریف پیشین در مورد مفهوم موردنظر مراجعه می­کند و چنانچه تعاریف قبلی مطابق انتظار او باشد آنها را می­پذیرد، در غیر این صورت خود به تعریف مفهوم اقدام می­کند. مفاهیم تجربی را به دو طریق می­توان تعریف کرد. نوع اول، تعریف اساسی یا ساختاری است، یعنی تعریف مفهوم با استفاده از لغات یا واژه­های دیگر یا تعریف مفهوم از طریق مفاهیم دیگر. فرهنگ­های لغات برای تعریف مفاهیم معمولاً از این روش استفاده می­کنند، و مثلاً هوش را سریع­الانتقال بودن یا سازش با محیط تعریف می­کنند. تعریف نوع دوم را عملیاتی یا کاربردی
می­نامند و آن عبارت از مجموعه روش­هایی است که برای توصیف فعالیت­های یک مشاهده­گر که مشاهده را به منظور دریافت یک احساس و در نهایت برای تعیین موجودیت یا میزان موضوع مورد مشاهده انجام می­دهد، به کار برده می­شود. تعریف کاربردی عبارت است از معنا بخشیدن به مفهوم از طریق توصیف دقیق عملیاتی که پژوهشگر در ارتباط با آن انجام می­دهد مشخص می­شود. تعریف عملیاتی یا کاربردی نباید مجرد و انتزاعی باشد و باید از زمان و مکان مستقل باشد.

برای مثال، «مددکار اجتماعی» را می­توان به این شکل به صورت عملیاتی تعریف کرد: شخصی که پس از دریافت درجۀ لیسانس، دو سال تمام در یک دانشکده تحصیل کرده است و در مرکزی که به خدمات او نیاز دارد کار می­کند. تعریف دیگر می­تواند به این شکل باشد: شخصی که درجۀ فوق­لیسانس را از دانشکدۀ خدمات اجتماعی دریافت کرده است. به عنوان مثالی دیگر، هوش را می­توان این­گونه تعریف کرد: یکی از ویژگی­های انسان که از طریق آزمون هوش اندازه­گیری می­شود. تعاریف بالا به پژوهشگر می­گویند که برای انتخاب یک مددکار اجتماعی چه کاری باید انجام دهد، یا برای اندازه­گیری هوش چه چیزی را از چه طریقی مورد اندازه­گیری قرار دهد. تعریف عملیاتی یا کاربردی را به دو دسته تقسیم می­­کنند: الف) سنجشی، و ب) آزمایشی. تعریف عملیاتی از نوع سنجشی به تعریفی اطلاق می­شود که از طریق آن شیوۀ اندازه­گیری مفهوم مشخص و معلوم می­شود؛ در صورتی که تعریف عملیاتی از نوع آزمایشی، مشخص می­کند که چگونه پژوهشگر در مفهوم تغییر- یا به عبارت کلی­تر، دخل و تصرف- به عمل می­آورد.

تبدیل مفاهیم انتزاعی طوری که بتوانند مورد اندازه­گیری قرار گیرند، عملیاتی کردن مفاهیم نامیده می­شود. تعریف عملیاتی یک مفهوم طوری که قابل اندازه­گیری شود عبارت است از: تعیین ابعاد، مؤلفه­ها و خصوصیات رفتاری مورد نظر مفهوم و طبقه­بندی آنها به عناصر قابل مشاهده و قابل اندازه­گیری است.
تاک­من (1978) برای بیان تعریف عملیاتی سه روش به نام­های A، B و C پیشنهاد کرده است. در نوع A، پژوهشگر مفهوم را بر اساس عملیاتی که باید اجرا شود تا پدیده­ای روی دهد یا عمل مورد تعریف اتفاق بیافتد، تعریف می­کند. در اغلب پژوهش­های آزمایشی، پژوهشگر با به کار بردن روش­های معینی موجب به وقوع پیوستن پدیدۀ مورد پژوهش می­شود. تعریف روش­های خاص به کار برده شده، تعریف عملیاتی از نوع A نامیده می­شود. به عبارت دیگر، در نوع A پژوهشگر بیان می­کند که چه نوع تغییرات یا پیش­شرایطی را اجرا یا جستجو می­کند، تا وقوع پدیده­ای را معین سازد. مفهوم بازده را با استفاده از نوع A می­توان به این شرح تعریف کرد: در شرایط مساوی قرار دادن دو یا چند نفر که هدف یکسان دارند، اما فقط یکی از آنها به هدف می­رسد.

در نوع B، پژوهشگر مفهوم را بر اساس این که شئ معین (هدف) یا مفهوم موردنظر چگونه عمل می­کند تعریف می­کند، به این معنی که مفهوم چه کاری را انجام می­دهد یا ویژگی­های پویا و ترکیب­کنندۀ آن چه هستند. با استفاده از این نوع تعریف، یک فرد باهوش را می­توان به این صورت تعریف کرد: کسی که در دبیرستان معدل بالا به دست بیاورد؛ یا شخصی که توانایی حل یک مسئله عملی را دارد. در این نوع تعریف ویژگی­های یک فرد را می­توان براساس رفتارهای انتزاعی و قابل­مشاهده توصیف کرد.

در نوع C، مفهوم بر اساس شباهت تعریف می­شود، به این معنی که پژوهشگر مشخص می­کند که شئ یا پدیدۀ مورد تعریف شبیه چه چیزی است. برای مثال با عنایت با این نوع تعریف، دانشجوی باهوش به دانشجویی اطلاق می­شود که حافظۀ خوب، قدرت استدلال قوی ومهارت در حل مسائل ریاضی داشته باشد. به عبارت دیگر، در این نوع تعریف پژوهشگر ویژگی­های ایستا و ثابت مفهوم را مشخص می­کند. تعریف نوع C با توجه به ویژگی­های قابل­مشاهدۀ پدیده باید به صورت نسبی بیان شود.

یک تعریف عملیاتی معنا و کلمات مترادف یک مفهوم را توصیف نمی­کند. تعریفی که به جای بیان مؤلفه­ها و ابعاد واقعی مفاهیم، به بیان معانی و کلمات مترادف با آن مفهوم بپردازد، تعریف عملیاتی نیست.

ملاک­های ارزشیابی مفاهیم

در تعریف و توضیح یک مفهوم، معنای راست و درستی وجود ندارد و نمی­توان گفت تعریف مفهوم صحیح است یا غلط. توضیح یا تعریف یک مفهوم زمانی بهتر از توضیح یا تعریف مفهوم دیگر است که در آن ملاک­های ارزشیابی مفاهیم، بهتر به کار برده شده باشند. تعریف مفهوم با توجه به ملاک­های ارزشیابی مورد قضاوت قرار می­گیرد، اما گاهی اوقات به کارگیری ملاک­های ارزشیابی به صورتی بهتر و صحیح­تر موجب می­شود که برخی از ملاکها را نتوان رعایت کرد. بنابراین تعریف­کننده با این سئوال روبه­رو است که بهترین تعریف یا توضیح که در آن بتوان حداکثر ملاک­ها را به کار برد، کدام است؟

ملاک­های ارزشیابی مفاهیم نظری

ملاک­هایی که در توضیح مفاهیم نظری به عنوان ملاک ارزشیابی مفهوم به کار برده می­شوند عبارت­اند از:

1)     اهمیت و اعتبار تجربی

 منظور این است که هر یک از مفاهیم نظری باید پژوهشگر و یا جویندۀ دانش را به یک یا چند مفهوم تجربی راهنمایی کند. رعایت چنین ملاکی ضروری به نظر می­رسد، زیرا مفاهیم نظری مستقیماً قابل­مشاهده و اندازه­گیری نیستند. مفاهیم نظری از طریق مشاهده و اندازه­گیری یک یا چند مفهوم تجربی که به وسیلۀ مفاهیم نظری پیشنهاد می­شوند، آزمون می­گردند. یک مفهوم نظری ممکن است پیشنهاد کند که مفهوم تجربی در صورتی قابل­مشاهده است که وسایل علمی به یک فن­آوری پیشرفته رسیده باشند. به عنوان مثال به مفهوم ژن در بیولوژی توجه کنی؛ ژن در ابتدا یک مفهوم نظری بود و تا موقعی که میکروسکوپ درست نشده بود عملاً قابل­مشاهده نبود. بنابراین تبدیل مفهوم نظری ژن به یک مفهوم تجربی منوط به اختراع و ساخته شدن میکروسکوپ­های الکترونیک بود.

2)     سودمندی یا ثمربخشی

 گاهی اوقات منظور از ثمربخشی، باروری است و مراد از آن تعداد ارتباط­هایی است که یک مفهوم می­تواند با مفاهیم دیگر داشته باشد. مفاهیم پسندیده و مطلوب باید با مفاهیم زیادی ارتباط داشته باشند و تعداد این ارتباط­ها به حداکثر ممکن برسد. هنگامی که تعداد ارتباط­های بین مفاهیم زیاد باشد، آزمون تجربی این ارتباط­ها به مشاهدات بیشتری منجر می­شود. آزمون تجربی همبستگی­های بین مفاهیم، موجب کسب دانش و اطلاعات بیشتر می­شود.

3)     ثبات درونی

منظور این است که در توضیح مفاهیم نظری نباید تناقض درونی وجود داشته باشد. یعنی، نه تنها نباید در معنای مفاهیم تضاد وجود داشته باشد، بلکه در توضیح آنها نیز نباید یک مفهوم یکسان در مکان­های متفاوت و با معانی مختلف به کار برده شود. به منظور رعایت این ملاک، مفهوم را نباید هم به عنوان یک تأثیر و هم نتیجۀ همان تأثیر توضیح داده شود.

4)     عملیات ریاضی

 مقصود تعیین این واقعیت است که آیا مفهوم، قابل تبدیل به کمیّت است و یا این که پژوهشگر در توضیح آن باید از نمادهای ریاضی استفاده کند یا خیر.

5)     سادگی

سادگی یکی از ملاک­هایی است که هم در توضیح مفاهیم نظری و هم در تعریف مفاهیم تجربی موردنظر است. سادگی بیان یا توضیح مفهوم در نزد افراد، متفاوت است. توضیح یا تعریف یک مفهوم ممکن است برای عده­ای ساده و برای عده­ای دیگر مبهم باشد. بنابراین سادگی عبارت است از درجۀ توافقی که افراد مختلف در روشن بودن معانی مفهوم دارند.

ملاک­های ارزشیابی مفاهیم تجربی

ملاک­های ارزشیابی مفاهیم تجربی عبارتند از:

1)     پایایی مشاهده­ گرها

منظور این است که مشاهده­کنندگان پدیده­های یکسان در گزارش مشاهدات خود توافق داشته باشند. توجه داشته باشید که امکان توافق کامل وجود ندارد و در صورتی که در میان مشاهده­کنندگان 80 تا 90 درصد توافق وجود داشته باشد کافی به نظر می­رسد.

2)     انتزاعی بودن

مقصود این است که مفاهیم تجربی با در نظر گرفتن محدودیت­های زمانی و مکانی یا هر دوی آنها، باید آغاز و پایانی داشته باشند.

3)     ادراکی

منظور از این ملاک این است که مشاهده­کننده با حداقل فعالیت­هایی که به منظور شناخت انجام می­دهد، مفهوم را درک کند.

4)     ارتباط با برخی از مفاهیم نظری

مراد این است که بعد از مشاهدۀ مفاهیم تجربی، شخص بتواند مفاهیم نظری همتا و مقابل آن را پیدا کند. رعایت این ملاک مشابه توجه به ملاک اعتبار تجربی در مفاهیم نظری است.

5)     سادگی

سادگی برای مفاهیم نظری و تجربی معنای یکسانی دارد. یک مفهوم وقتی ساده و روشن است که پژوهشگران پس از مشاهدۀ عینی آن، در معنای آن توافق داشته باشند.



[1]  Concrete or empirical

[2]  Abstract or theoretical


ایران کنفرانس

confBook

بانك موضوع پايان نامه

معرفي پايگاه هاي اطلاعاتي علمي

حمايت از پايان نامه ها

بورسهای خارجی

-->